رهی معیری | رباعی "فریبا"

ساخت وبلاگ
... در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی‌رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیستمی‌نشینی رو به رویم خستگی در می‌کنیچای می‌ریزم برایت توی فنجانی که نیستباز می‌خندی و می‌پرسی که حالت بهتر است؟باز می‌خندم که خیلی! گر چه می‌دانی که نیستشعر می‌خوانم برایت واژه‌ها گل می‌کنندیاس و مریم می‌گذارم توی گلدانی که نیستچشم می‌دوزم به چشمت، می‌شود آیا کمی -دست‌هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟وقت رفتن می‌شود با بغض می‌گویم نروپشت پایت اشک می‌ریزم در ایوانی که نیستمی‌روی و خانه لبریز از نبودت می‌شودباز تنها می‌شوم با یاد مهمانی که نیست.بیتا امیری. رهی معیری | رباعی "فریبا"...
ما را در سایت رهی معیری | رباعی "فریبا" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : onhdlk بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403 ساعت: 22:22